پـدر مهـربانـم، تولدت مبارکـــ
پـدر مهـربانـم، تولدت مبارکـــ
7۴ سال عمر با برکت
هرچه گشتم ندانستم از کجا شروع کنم... با خود گفتم امشب کم شبی نیست و وقت عزیزیست. اینترنتم تموم شده بود به هر زحمتی رو به راهش کردم گفت اگر دست به قلم نبرم بعد باید کلی جواب پس بدهم . جواب دل!
حدودا از چهار روز پیش بود که سیل عظیم پیامکهای تبریک میلادتان فضای گوشی همراه ما را پُـر کرد آقا. در صورتی که امشب شب ولادت شماست! اگر اشتباه نکنم، ۷۴ ساله شدید. ۷۴ سال عمر با برکت. داستان زندگیتان را بارها مرور کرده ام... قصه ی خانواده، پدر، مادر، برادران... حکایت ورود به حوزه ی علمیه ی مشهد و دوران طلبگی در مدرسه ی سلیمان خان... داستان ماندن در کنار پدر و رها کردن دریای علم شهر قم، فقط بهدف کسب رضایت پدر! شدت عشق به درس و تحصیلتان را از زبان هم حجره ای هایتان در کتب، خانده ام آقا.
امسال هم خاطرات و مخاطرات زیادی برایتان داشت... حماسه سیاسی مدنظرتان محقق شد و بحمدالله مردم باز نشنان دادند پای نظام و رهبرشان تا آخر ایستاده اند، و به حق که مردم ما از مردمان صدر اسلام برترند، شهادت سربازان و شیعیانتان، کشتار مردم مظلوم میانمار شما را داغدار کرد. اوضاع سوریه و هر روز فتنه علیه شیعیان مولا علی، کم شدن یارانتان، بر روی تخت های بیمارستان از شدت مسمومیت های شیمیایی دوران جنگ... ظلم به شیعیان بحرین و مصر و عربستان ... مسائل داخل چالشهای همیشگی با خواص بی بصیرت کسانی که دیروز یار و امروز ... دشمنان خارج کشور و غیره و غیره ...
شکسته شده اید آقا! چین و چروک پیشانی و چهره تان، گواه یک عمر مجاهدت و خدمت است... یک عمر سوختن و روشن کردن راه آن هم بی یار و تنهای تنها ... گواه دردهای درون و امیدی عاشقانه و قاطعانه به آینده ی مومنین...
هربار که نشست یا دیدار جدیدی از شما در رسانه نمایش داده میشود، نوای داوودیتان دلم را قرص و محکم میکند و گویی دربی جدید از مسیر برویم باز میشود. خداوند سایه ی شما را بر سر ما حفظ کند.
یکبار که در دیدار با جوانان، ما را فرزندان خود خواندید، با خود گفتم: "ما فرزندان خوبی نیستیم و فقط ادعا داریم..." فرزند ناخلفت را حلال کن آقا...
اینها را همه گفتم که بگویم:
پـدر مهـربانـم، تولدت مبارکـــ