احمدي نژاد + ما + مشايي
همه ما بخوبي ميدانيم كه حوادث روزهاي اخير از وقتي آغاز شد كه رييسجمهور محترم، اسفنديار رحيم مشايي را به عنوان معاون اول خود برگزيد. با توجه به حساسيتهايي كه در 4 سال گذشته در خصوص آقاي مشايي وجود داشت، طبيعي بود كه اين انتخاب با واكنشهايي روبرو شود. واكنشهايي نه از سوي مخالفان احمدينژاد، كه از سوي دوستان، حاميان و طرفداران وي.
ممكن است افرادي اعتقاد داشته باشند كه چنين اعتراضهايي مقابل حق طبيعي رييسجمهور در انتخاب معاونان و همكاران خود، نوعي زيادهخواهي، سهمخواهي و دخالت در كار دولت باشد، اما اين اتهام تنها در صورتي قابل قبول است كه ما عضو جناحي سياسي باشيم و حقيقتا به دنبال سهمخواهي از دولت آينده كشور باشيم، اما بخش زيادي از معترضان را دانشجويان، طلاب و حاميان عادي احمدينژاد تشكيل ميدهند، نه احزاب و جناحهاي سياسي. همان حامياني كه رهبر انقلاب در نامهي خود به احمدينژاد، ناراحتي و سرخوردگي آنها را به وي گوشزد كرد و از او خواست كه بخاطر جلوگيري از ناراحتي آنها، در تصميم خود تجديد نظر كند.
نكته بعدي اينست كه ببينيم معترضان و منتقدان چرا با انتخاب آقاي مشايي مخالف بودند؟ ما با آقاي مشايي دعواي شخصي و خصوصي نداريم، همه حرف ما درباره جايگاهي است كه به وي سپرده شده بود. حرف ما اينست كه با توجه به تفكرات و عقايد آقاي مشايي، تصدي چنين پستي براي او نميتواند قابل قبول باشد.
اختلاف ما با آقاي مشايي بر سر مسائلي ساده و ناشي از تبلیغات رسانه ای و حسادت ما نیست. واقعيت اينست كه در 4 سال گذشته سخنان و مواضعي از آقاي مشايي ديده و شنيده شده است كه به هيچ وجه نميتوان از آن دفاع كرد. اگر دو يا سه سال پيش، مواضع وی را ناشي از اشتباهات او در سخنرانيها می دانستیم، امروز ديگر براي ما مشخص شده كه رحيم مشايي با اعتقاد تمام به افکار خود به دنبال مسائلي است كه براي ما قابل قبول نيست. فراموش نكنيم اگر بخشي از اقدامات انجام شده و در دست اقدام آقاي مشايي، در دولتهاي قبلي صورت ميگرفت، قطعا با برخورد خشن و قهرآميز بعضي آدمها مواجه ميشد! (بررسي اعتقادات آقاي مشايي را به فرصتي ديگر موكول ميكنم و به مسائل روزهاي اخير برميگردم.)
عدهاي از حاميان آقاي رييسجمهور به ما اعتراض ميكنند كه مسالهي كوچكي را بيجهت بزرگ كردهايم و اسير جو رسانهاي مخالفان احمدينژاد شدهايم و در اين بازي رسانهاي فريب خورده و زود قضاوت كردهايم. اين دوستان همچنين به سخنان چند روز پيش مقام معظم رهبري استناد ميكنند و به ما ايراد ميگيرند كه منصفانه قضاوت نمی کنیم!
من فكر ميكنم اين افراد يا دارند صورت مساله را پاك ميكنند و يا اينكه هنوز متوجه اصل قضيه نشدهاند. در اينكه ما بايد مطابق نصايح رهبري در انتقاد از دولت منصف باشيم شكي نيست، اما اين دليل نميشود كه خودمان را گول بزنيم و مساله اصلي را فراموش كنيم. ماجراهاي اخير از روز سخنراني رهبري آغاز نشده، بلكه با اقدام آقاي احمدينژاد و انتخاب مشايي شروع شده است. ضمنا این سیاست همیشگی رهبر انقلاب بوده است که افراد را هیچگاه از خود و نظام طرد نکند، اما این مساله منافاتی ندارد با این که ما زیرک و هوشیار باشیم و بدانیم در اطراف ما چه اتفاقاتی دارد می افتد! همه حرف ما اين است كه چرا در اجراي حكم رهبري كوتاهي شد؟ آنهم حكمي كه در آن به خواستهها و مطالبات حاميان احمدينژاد اشاره شده است نه خواستههاي شخص رهبري!
جالب اينجاست كه بعضيها، تا چند روز پيش، اصل وجود چنين نامهاي را هم تكذيب ميكردند. بعد اعتراض كردند چرا چنين نامهاي بايد محرمانه باشد؟! بعد ايراد گرفتند كه چرا ابوترابي و توكلي آنرا علني كردهاند؟ سپس آنرا جنگ تبليغاتي مخالفان رييسجمهور دانستند. آقاي مشايي هم دقيقا در همين روزها، مخالفت مخالفان خود را ناشي از حسادت آنها اعلام كرد! در كنار اينها، برخورد آقاي احمدينژاد هم همچنان بياعتنايي به نامهي رهبري بود، آنهم نه بياعتنايي همراه با سكوت، بلكه با حمايت و تاكيد مجدد بر شايستگيهاي آقاي مشايي!
به هرحال پس از گذشت حدودا يك هفته، نامهي رهبر انقلاب منتشر شد، آنهايي كه تا ديروز چنين نامهاي را موهوم ميدانستند، با ديدن آن، منتظر اقدام سريع آقاي احمدينژاد شدند، اما آقاي رييسجمهور نه تنها مشایی را برکنار نكرد، بلكه در اقدامي جالب، رونوشت استعفاي مشايي را به همراه نامهاي عجيب به دفتر رهبري ارسال كرد!
ميشود با خيال راحت نشست و همه اين مسائل را از ابتداي آن تا پايان توجيه و تفسير كرد. مثلا ميتوان مثل برخي آدمهاي متوهم ادعا كرد كه همه اين ماجراها جنگ زرگري است و يا اينكه بگوييم احمدينژاد ميخواهد حواس همه دشمنان را از رهبري به سمت خود جلب كند! و يا اينكه قصد دارد اذهان عمومي را از مسائل انتخاباتي به سمت ديگري سوق دهد. اصلا ميشود همه اين اتفاقات را فراموش كنيم و بخشهايي از سخنان رهبري را به نفع خودمان مصادره كنيم و دهان و دندان منتقدان را درهم بكوبيم كه شما بيانصافيد! هيچ اشكالي ندارد، اما ما چنين توجيهاتي را نميپذيريم. حرف من و شايد بسياري ديگر از دوستان من اینست:
1- ما از جنس آدمهايي نيستيم كه پروندهي آنها در زمينه اطاعت از رهبري كاملا مشخص و سنگين است. ما از جنس سايت آينده هم نيستيم كه دقيقا بعضي روزها ولايتي ميشود! ما حتی از جنس آن آدمها هم نيستيم كه به راحتي از كنار برخي نامههاي سرگشاده عبور ميكنند اما با ديدن نامههاي احمدينژاد، ذوب در ولايت ميشوند!
2- كسي نميتواند ما را به تندروي، شتابزدگي و «فريب خوردن» متهم كند و ما را به رسانههاي مخالفان احمدينژاد نسبت بدهد؛ ما در روزهايي از آقاي احمدينژاد حمايت كرديم كه بسياري از افراد و رسانهها عليه او بودند.
3- اگر تا پيش از اين، خيال آقاي احمدينژاد از بابت پايگاه اجتماعي، محبوبيت مردمي و نفوذ كلام منتقدان و مخالفان خود در بين مردم عادي جامعه راحت بود، اين بار نبايد راحت باشد. ما آدمهاي سياسي و جناحي و وكيل و وزير و مسئول مملکتی نيستيم كه بخاطر ترس از دست دادن جايگاه خود نتوانيم با مردم صحبت كنيم، ما همان آدمهايي هستيم كه در روزها و شبهاي انتخابات با مردم و در ميان مردم بوديم!
4- ما به دنبال اثبات تقابل احمدي نژاد با رهبري نيستيم و چنين ادعايي هم نداريم و آنرا به مصلحت نظام و احمدی نژاد نميدانيم. اما ادعاي برخي دوستان را هم قبول نداريم كه چشم و گوش بسته ميگويند «مگر ميشود احمدينژاد ولايتي نباشد؟!» معناي ولايتمداري تاخير چند روزه در برابر حكم رهبري نيست. معناي ولايتمداري، بوسيدن دست رهبري هم نيست، ولايتمداري آقایان را بايد در لحظات حساس ببینیم نه در شرايط عادي!
5- ما با اطاعت از فرامين رهبر انقلاب جانب انصاف را در نقد دولت در پيش گرفتهايم. قطعا اگر دستورات و نصايح چند روز پيش رهبري نبود، ما و دوستانمان برنامههايي براي رساندن صداي اعتراض خود به گوش آقاي احمدينژاد داشتيم!
6- بهتر است براي رعايت انصاف، سخنان مقام معظم رهبري را با همه جوانب آن، ملاك و معيار خود قرار بدهيم. مخصوصا توصيهها و دستورات اكيد رهبري به دولت و شخص رييسجمهور كه متاسفانه گاهي با بيتفاوتي روبرو شده است! مواردی وجود دارد كه اگر لازم شد، در فرصت های بعدی خواهم نوشت.