توضيحي بر مطلب قبلي . . . . . اين فيلم را نبينيد
توضيحي بر فيلم برهنه كردن يك بسيجي
روز 26 خرداد از قزوين عازم قم بودم كه متوجه شدم قرار است راهپيمايي وحدت در تهران برگزار شود. راهپيمايي وحدت با آدمهايي كه وحدت 70 ميليون ايراني و 40 ميليون ايراني شركت كننده در انتخابات را بهم زده بودند! به تهران رفتم و خودم را به ميدان وليعصر رساندم. تريبون رسما اعلام ميكرد و از مردم هم ميخواست كه شعارهاي انحرافي ندهند و به كسي توهين نكنند. مردم هم به خاطر رعايت شأن سرمايههاي نظام دندان روي جگر گذاشتند و شعار ندادند!
دقت كنيد، من از 26 خرداد صحبت ميكنم يعني چند روز بعد از انتخابات و بعد از دروغ بزرگ تقلب! روز قبلش هم حاميان ميرحسين موسوي، در همان خيابان راهپيمايي به اصطلاح سكوت داشتند، اما موقع برگشتن به پايگاههاي بسيج حمله كردند و از ديوارش بالا رفتند و آنجا را به آتش كشيدند، آن وقت دنيا را پر كردند كه به ما تيراندازي شده است! اينجا بود كه موسوي دروغگو، بعد از دروغ بزرگ تقلب، به دروغهاي جديدتري متوسل شد و همه آشوب ها را گردن بسيجيها انداخت! و كسي يادش نميآيد كه هر جنايتي و هر حادثهي تلخي كه در اين چند ماه گذشته اتفاق افتاده، زير سر آن دروغگوي بزرگ است و بايد يقه او را گرفت!
مراسم تمام شد، مردم در مسير برگشت همچنان در دفاع از نظام و انقلاب و رهبري، شعار ميدادند. من هم با آنها حركت كردم. وارد خيابان انقلاب شديم. از ميدان انقلاب رد شديم و به سمت آزادي رفتيم و خبر نداشتيم كه يك مشت آدم وحشي، ببخشيد حيوان وحشي، حوالي ميدان آزادي منتظر مردم هستند! به آزادي رسيديم باران سنگ و شيشه بود كه بر سر و صورت مردم ميباريد. كيفم را روي سرم گذاشتم تا در امان باشم، اما آدمهايي را ديدم كه در اثر سنگباران چماق به دستان سبز، زخمي شده بودند. پيرمردي را ديدم كه تمام سر و صورتش خونين بود، اما كسي جرات كمك كردن به او را نداشت. چرا كه همه درحال فرار بودند. سبزهاي چماق به دست، به صورت دسته جمعي، با چوب و چماق به جان مرد و زن و پير و جوان افتاده بودند… (فيلمي كوتاه از آن روز گرفتم كه 20 يا 30 چماق به دست سبزپوش را نشان ميدهد كه با چوب و چماق بر سر و صورت يك بنده خدا ميزنند. )
نيمههاي شب به قم رسيدم. به دوستان خبرنگارم در … و … و … زنگ زدم و پرسيدم: «عكسي، تصويري فيلمي از ميدان آزادي داريد؟» عجيب اينجا بود كه دوستان خبرنگار ما اصلا از ماجرا خبر نداشتند! خيليها هم به خاطر ترس و از دست دادن دوربين و … جرات تصويربرداري نداشتند.
درد ما اين بود كه مثل طرف مقابل حرفهاي نبوديم! مثل آنها نبوديم كه فكر همه چيز را بكنيم. آنها موقع آشوب و بلوا، يك تيم عكاسي را مامور ميكردند كه در پشت صحنه بايستند و فقط عكس و فيلم تهيه كنند. از جنايات ماموران رژيم مدرك جمع كنند، از بسيجيان قاتل و جنايتكار عكس و فيلم تهيه كنند و بعد هم، اين تصاوير را به شبكههاي خبري دنيا بفرستند و مثلا آبروي ما را ببرند!
آن وقت ما از دوستان خود و از مسئولان مملكت خواهش ميكرديم كه به جان هر كسي كه دوست داريد، لااقل يك عكس، فقط يك عكس از زخميها و مجروحاني كه همين الان در بيمارستان خوابيدهاند، به ما بدهيد تا اين دروغگويان را رسوا كنيم. لااقل اجازه بدهيد ما از زخميهاي داخل بيمارستان عكس بگيريم. چون با چشم خود بدنهاي خونين و زخمي دوستان خود را ميديديم كه در بيمارستان و راهروهاي بيمارستان افتاده بودند، اما اجازه عكسبرداري نداشتيم! چون دوربين را از ما ميگرفتند! اعتراض ميكرديم و جواب ميشنيديم كه فعلا مصلحت نيست! ميگفتند اين عكسها، فضا را متشنجتر ميكند و خون مردم و بسيجيها را به جوش ميآورد. آن وقت ديگر نميشود جلوي عكسالعمل آنها را گرفت!
من البته اين دلائل مصلحتي و مسخره را هرگز قبول نداشته و ندارم. حرف من اين بود كه بايد جواب دروغگوها را با همان شيوه خودشان داد. بايد جواب آن موسوي متوهم و دروغگو و آن كروبي مفلوك و از كار افتاده را محكم داد. حرف من اين بود كه وقتي ميبينيد آن موسوي دروغگو همه آتشزدنها و جنايات را به بسيجيها نسبت ميدهد، فيلم جنايات حاميانش را پخش كنيد. وقتي كروبي از خدا بيخبر، نظام را متهم ميكند و مدعي تجاوز ميشود، دروغش را افشا كنيد تا امروز از ما طلبكار نشوند. اما دريغ…
دريغ كه امروز كار به جايي رسيده است كه جنايتكاران روز عاشورا هم مردم خداجو ميشوند! نتيجه اين شده است كه موسوي متوهم، تنها با ديدن يك عكس، از جوانمردي حاميانش ميگويد كه بله «مردم خداجو، مانع ضرب و شتم ماموران شدند!» اما به مغزش زحمت نميدهد كه بيانديشد پس آن ماموران توسط چه كساني كتك خوردند؟ اين همه آتش سوزي توسط چه كساني صورت گرفت؟ لابد مثل هميشه جواب ميدهد توسط خود رژيم!
فيلمي را كه دو روز پيش در وبلاگم گذاشتم، تنها نمونهي كوچكي از وحشيگري اين جماعت مزدور بود. قبل از آن خيلي با خودم كلنجار رفتم، حقيقتا قصد انتشارش را نداشتم. اما وقتي مظلوميت بسيجيها را ديدم كه ناجوانمردانه هم كتك ميخورند و هم انواع و اقسام اهانتها را تحمل ميكنند، وقتي مفتخورهايي را ديدم كه قلبشان از خوردن مال حرام سنگين شده و قدرت درك واقعيات را ندارند. وقتي كري و كوري موسوي و كروبي را ديدم كه رسما همه واقعيات را دارند برعكس نشان ميدهند و اراذل و اوباش را مردم خداجوي مينامند، تصميمم را گرفتم و فيلم اين جنايت وحشيانه را در وبلاگم منتشر كردم و مسئوليت همه عواقب آن را هم برگردن گرفتم. فيلمهاي ديگري هم از ادب و شعور اين جماعت متمدن دارم كه به مرور زمان منتشر ميكنم.
در اين دو روز، دوستان عزيزي به خاطر صريح بودن اين فيلم، از من گلايه كردهاند كه حقيقتا شرمنده آنها هستم. از آن طرف هم چند نفر از دوستان سبز با ديدن اين فيلم، استاد اخلاق شدند و به من تذكر اخلاقي دادند! حرفم اين است كه اگر من با انتشار چنين صحنههايي، مرتكب گناه شدهام، قطعا گناه آن وحشيهايي كه در روز عاشورا، به چنين اقدام كثيفي دست زدند، بيشتر از من است و مطمنا گناه آن موسوي دروغگو كه چشمانش را بر اين همه جنايت ميبندد و مزدورانش را مردم خداجوي عزادار مينامد، بيشتر از خود آن هتاكان است.
ما را متهم ميكنند كه سياه و سفيد ميبينيم، اما خودشان سياه و سفيد مطلق هستند. ما را متهم به جنايت ميكنند، اما خودشان از جنايتكاران حمايت ميكنند. ما را متهم به خشونت ميكنند، اما خودشان از خشونت دفاع ميكنند. ما را متهم به جهالت ميكنند، اما خودشان منطق و عقلانيت را كنار گذاشتهاند…
چند ماه است كه تحمل ميكنيم، با منطق و گفتگو و نوشتن مطلب، با طرف مقابل صحبت كنيم. خودمان عليه ماجراي كهريزك مطلب مينويسيم و از اشتباهات و تخلفات ماموران و لباس شخصيها و دوستان خودمان گله و شكايت ميكنيم، اما در مقابل تنها چيزي كه نميبينيم منطق و عقلانيت است. انتظار داشتيم كه لااقل در طرف مقابل هم آدمهايي باشند كه از هر جنايتي حمايت نكنند. اگر ما پيگير ماجراي كهريزك هستيم، آنها هم پيگير آشوبها و جنايات سبزها باشند. اگر ما پيگير اشتباهات دوستان خود هستيم، آنها هم به اشتباهات مكرر دوستان خود اعتراف كنند. اگر ما از احمدينژاد و مشايي و دار و دستهاش انتقاد ميكنيم، آنها هم از موسوي و كروبي و … شكايت كنند. اما مثل اينكه مطلقنگري درد بيدرمان دوستان سبز ما شده است.
ديگر هيچ توقعي از اين جماعت متوهم ندارم. تا امروز سعي كردم تقريبا همه نظرات مخالف را در وبلاگم منتشر كنم. گفتم شايد با بحث و گفتگو، به نتايجي برسيم، اما اعتراف ميكنم كه اين كار هيچ فايدهاي ندارد. ما با جماعتي روبرو هستيم كه به هيچ منطقي پايبند نيستند.
لينك هاي مرتبط:
فيلمي از رفتار وحشيانه مردم خداجوي سبز در روز عاشورا